/بررسی شاخه ای دیگر از علم زبان شناسی

بررسی شاخه ای دیگر از علم زبان شناسی

۱۳۹۸-۸-۴ ۱۸:۳۱:۰۴ +۰۰:۰۰ترجمه تخصصی رایگان|

ترجمه تضمینی با کیفیت بالا و قیمت مناسب

ارتباط با ما : 02165829923 - 02165829950 - 09339467730

دارالترجمه- ترجمه متون زمین شناسی- ترجمه مقالات زمین شناسی- ترجمه کتاب های زمین شناسی- ترجمه فوری مقالات تخصصی زمین شناسی

بررسی شاخه ای دیگر از علم زبان شناسی: دانش معناشناسی چه اهدافی دارد؟

سال های زیادی از کشف پدیده ی زبان می گذرد اما زبان شناسان همواره به دنبال مطالعه و بررسی زبان و سایر علومی هستند که می توانند به نحوی با علم زبان شناسی مرتبط باشند. همه ی این تلاش ها از آن جهت است که به دلیل گسترش کاربردهای زبان و امور مرتبط با آن، بررسی و مطالعه ی پیچیدگی ها و گاها نکاتی کلیدی از جزئیات زبان که تاکنون شاید مورد توجه قرار نگرفته اند؛ امری مهم ضروری ست. از سویی دیگر لازمه ی ارتباط با ملت های دیگر با هر هدف فرهنگی، علمی ، اجتماعی یا غیره، تسلط به زبان مبدا و مقصد و توانایی ترجمه ی معانی و مفاهیم کلام است.

بررسی شاخه ای دیگر از علم زبان شناسی

از این رو یکی از شاخه های مهم و کاربردی علم وسیع زبان شناسی، به مطالعه و بررسی معانی در زبان های انسانی می پردازد. این دانش که در واقع به بررسی ارتباط میان واژگان و معنا می پردازد، معنا شناسی نام دارد که تمرکز آن غالبا بر روی ارتباط میان دلالت کننده ها مانند واژگان، جملات، علائم و نشانه ها و کاربرد معانی آن ها است. حوزه ی معنا و محتوا در زبان های انسانی بسیار حائز اهمیت است چرا که اصلی ترین و مهم ترین کاربرد زبان، انتقال معناست.

انسان ها از گذشته به این مهم پی بردند اما این موضوع را تحت عنوان های دیگر هم چون آگاهی، شناخت، معرفت و غیره مورد بررسی قرار دادند. ردپای اولین جست و جوها برای معنا را می توان در نظریات سقراط _ فیلسوف بزرگ یونانی_ یافت. اما اصطلاح معناشناسی اولین بار در سال ۱۸۹۴ در مقاله ی “معانی منعکسه: نکته ای در معنا شناسی” مطرح شد.

به مرور، علم معنا شناسی به جهت نقش مهمی که در ارتباطات و انتقال مفاهیم داشت، گسترش یافت. در ادامه مشخص شد هر علمی که انسان با آن سر وکار دارد، به خصوص علوم مختلف انسانی شامل روان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ و غیره هر یک به نحوی با معناشناسی و مطالعه ی آن در ارتباط هستند.

این وسعت کاربرد از آن جهت است که عبارت معنا شناسی غالبا برای بیان مشکل درک مفهوم یک کلمه یا عبارت به کار می رود و چون مسئله ی فهم موضوعی خاص در هر زمینه ای دارای اهمیت است، به معنا شناسی و مطالعات مربوط به آن به طور قابل ملاحظه ای توجه شده است. در معنا شناسی حتی به مفهوم صداها، حرکات مربوط به زبان اشاره و دیدگاه افراد هم توجه می شود و به همین دلیل است که علم معناشناسی دارای شاخه های متعددی ست. با این حال معنا در تمامی زمینه های ذکر شده، در واقع یک جریان جهت دار است و بیان کننده ی مفهوم یا مصداقی ست که در جهان یا در ذهن مخاطب وجود دارد.

دانش معناشناسی برای دستیابی به مفهوم صحیح هر مجموعه ی معنادار، سطوح یا ابعاد مختلف یک متن یا کلام را درنظر می گیرد و برای فهم معنا و شناخت ساختارهای معنایی، به مطالعه ی علمی نشانه های موجود در متن یا کلام می پردازد. منظور از نشانه ها در واقع همان درک معنا و کاربرد اصطلاحات با توجه به گوینده و شنونده است. نشانه شناسی صحیح منجر به انتقال درست معنا می شود.

گشایش رموز کلام و تحلیل مفاهیم، کارکرد و وظیفه ی اصلی علم معنا شناسی ست. بررسی معنا شناختی برش های حاصل از تقطیع کلامی و پیوسته کردن این قطعه ها به یکدیگر برای رسیدن به معنا و مفهوم کلی عبارت، لازمه ی حصول این نتیجه است. پس وقتی از درک کامل کلام اطمینان می یابیم که هر آن چه دریافتنی و درک شدنی بوده است را برگرفته باشیم و این نشان می دهد معناشناسی تنها متکی بر واژگان نیست. معناشناسان در پی رسیدن به نتیجه ی مطلوب، همواره در تلاشند که به کشف و بررسی معنایی که در عمق لایه های متن یا کلام پنهان شده بپردازند.

واضح است که میزان پیچیدگی این عمل با سطح ادبی و پیچیدگی متن ارتباط مستقیم دارد و در هر سطح قواعد منظم و مخصوص خود را می طلبد.

امروزه زبان شناسی نوین مطالعات معناشناسی را با شیوه های سیستماتیک و عینی دنبال می کند و طیف وسیعی از بیان ها و زبان ها را در نظر می گیرد. در عین حال موضوعات پایه ای هم چون تضاد و ترادف و یا چند معنایی در متن که در معنا و مفهوم موثرند، هم چنان حائز اهمیت اند و از مطالعات پایه ی علم معنا شناسی محسوب می شوند.

یکی از پیچیدگی های مهم و پرتکراری که معناشناسان در مطالعه ی معنا و مفهوم عبارات با آن مواجه می شوند، چند معنایی ست. اصطلاح چند معنایی زمانی کاربرد دارد که یک واحد زبانی بر حسب شرایط، چند معنای مختلف را در بر بگیرد.

این واحد زبانی می تواند در سطح واژه، گروه یا جمله بررسی شود. نکته ی مهم این است که چند معنایی ویژگی این واحدهای زبانی نیست و در واقع هم نشینی و یا ترکیب کلمات است که معانی را تغییر می دهد مثلا به مفهوم “خوردن” در جمله های زیر توجه کنید:

علی شامش را دیر وقت خورد.

تیم ملی ایران در جام ملت های آسیا به تیم قطر خورد.

“خوردن” در جمله ی اول به معنای بلعیدن و در جمله ی دوم به معنای قرارگرفتن در رویارویی یا مقابله است.

یا مثلا پسوند “گاه” در کلمات سحرگاه و اردوگاه را درنظر بگیرید. “گاه” در کلمه ی اول به معنای پسوندی برای زمان و در کلمه ی دوم به معنای پسوندی برای مکان است.

پدیده ی چند معنایی می تواند به علت هم زمانی باشد. به این معنا که یک واژه به طور هم زمان می تواند دارای معانی مختلف باشد مثلا پارچه ی سبز روشن، هوای روشن، روشن شدن مسئله، روشن کردن چراغ.
چند معنایی از سویی دیگر می تواند به علت تغییر کاربرد و تحول معنای برخی واژگان طی گذشت زمان باشد مثلا واژه ی “شوخ” که در گذشته به معنای کثیفی و چرک به کار می رفته و امروزه در وصف کسی که اهل خنده و مزاح است به کار می رود.

به طور کلی بررسی این پیچیدگی ها در حوزه ی معناشناسی نیازمند مطالعه ی دقیق زبان و هم چنین علوم مرتبط با آن است چرا که این ارتباط ها و دلایل تحولات است که به فهم مفاهیم در علم معناشناسی کمک می کند.

Rating: 5

یک دیدگاه

  1. mehrzadk اسفند ۶, ۱۳۹۷ در ۶:۵۳ ب.ظ پاسخ

    بررسی شاخه ای دیگر از علم زبان شناسی

    Rating: ۵

دیدگاه خود را بنویسید